گردآوری و ترجمه: سامی آل‌مهدی

[۱]

«در چرخه‌ای شرور و کژتاب، محدود کردن آزادی که توسط دولت‌ها تحمیل می‌شود، به‌عنوان میلی برای امنیت پذیرفته شده است، میلی که توسط همان دولت‌هایی به‌وجود آمده که اکنون برای ارضای‌اش مداخله می‌کنند.»

این آخرین بند از مقاله بحث‌برانگیز آگامبن درباره ویروس کرونا است. این عبارت کلیدی مقاله است که بر کل مقاله سایه می‌اندازد. «میل به امنیت» میلی است که در زمانه «ترس» برساخته می‌شود. آگامبن هیچ‌گاه ادعا نمی‌کند که ویروس کرونا دست‌ساز کاپیتالیسم است، اتفاقاً او از بررسی گفتار دولت ایتالیا، کشور خویش، درباره ویروس کرونا شروع می‌کند و الگویی را از آن بیرون می‌کشد که جهان‌شمول‌بودنش، همان‌گونه که وی ادعا می‌کند، در روزهای بعد از انتشار مقاله ثابت می‌شود. چیزی که آگامبن ادعا می‌کند، برساختن «میل به امنیت» در نتیجه ترویج «ترس» است؛ ترس چیزی است که حاکمان ترویج‌اش می‌دهند و سپس خودشان برای رفع‌کردن آن سینه‌سپر می‌کنند. آگامبن با اعلامیه کنسول تحقیق ملی ایتالیا مبنی بر این‌که «هیچ‌گونه اپیدمی SARS-CoV2 در ایتالیا وجود ندارد» شروع می‌کند و در ادامه اقدامات سنگین و محدودکننده حکومت را درقبال این ویروس، که «وجود ندارد» را می‌شمارد؛ این سیاستی بود که بلااستثنا کشورهای ابرقدرت اتخاذ کردند: نخست انکار خطر اپیدمی و پاندمی ویروس کرونا و بعد سراسیمه عمل‌کردن و برقراری وضعیت نظامی یا شبه-نظامی برای مقابله با خطری که تا پیش‌ازاین «وجود نداشت».

چیزی که معمولاً هنگام فارسی حرف‌زدن درباره ویروس کرونا از قلم می‌افتد، کلمه «ویروس» است؛ ما معمولاً ویروس کرونا را، «کرونا» می‌خوانیم. گویا هیولای خودآگاه و خودآیینی است که بعد از یوغ‌زدایی از سوی یکی از عامل‌های امپریالسیم (نقطه‌نظر حکومت)، کاپیتالیسم (نقطه‌نظر چپ‌گرایانه ساده‌لوحانه) و آخرالزمان (نقطه‌نظر دینی یا هیچ‌انگارانه)، خودسرانه و چشم‌بسته همه‌چیز را نابود می‌کند. فکر می‌کنم که باید دائماً به خویش یادآوری کنیم که این یک ویروس است و قدرتی ماورایی نیست که مرگ را بلاواسطه بر ما نازل می‌کند. شاید مضحک به‌نظر برسد، اما با سلطه بیش‌ازپیش قدرتمند رسانه‌ها که اتفاقاً از اصل یادآوری کاذب و مستمر استفاده می‌کنند (که فراموشی چیزهای مهم و اساسی را به‌بار خواهد آورد)، یادآوری دانش عمومی نیز ضروری به‌نظر می‌رسد: ویروس موجودی است که میزبان به میزبان و در نتیجه پادتنی که بدن‌ها تولید می‌کنند ضعیف‌تر می‌شود و ویروسی مانند ویروس کرونا به یکی از صدها ویروسی تبدیل می‌شود که هرساله عده‌ای را مبتلا و چندروزی زمین‌گیر می‌کند و عده کمتری را می‌کشد.[۲] اگر این گزاره ساده را به یاد داشته باشیم، از گزاره‌ای که حکومت‌داران جهان، یک‌صدا، به شکل مضحکی «خوفناک» اعلام‌اش می‌کنند، مبنی بر این‌که «تا ۷۰% جمعیت کشور به این ویروس مبتلا می‌شوند»، جا نمی‌خوریم و در گوشه ذهنمان ۷۰% مبتلا را مُرده فرض نخواهیم کرد. به‌نظر می‌رسد که چیزی که بیشتر از خود ویروس کرونا کشنده است، همین ترس افراطی و کاذب است، چراکه این ترس لبه دیگر چاقویی است که «بیخیالی» را سوی دیگر خود دارد.

 

میازما[۳]

اَلِسدِر دانکن

ما دیگر درباره میازماها صحبت نمی‌کنیم، اما روزگاری آن‌ها انواع بیماری‌ها را توضیح می‌دادند، بیماری‌هایی که علت[۴] شان واضح نبود. میازماها متصاعدشدن‌های بخارگون نامرئی یا «هوای بد» ی بودند که از فساد مواد ارگانیک روی قسمت‌های خارجی خلنگ‌زارها یا مناطق شهری می‌آمدند. تا به امروز میازمایی دیده نشده. بااین‌که توضیحات میازمایی برای قرن‌ها رواج داشت، اما اکنون ما نظریه‌های دیگری درباره شیوع بیماری داریم و برای همین است که میازماها را به‌عنوان واقعیتی مادی در نظر نمی‌گیریم. بااین‌همه، اصطلاح [میازما] پابرجاست.

لکان در دومین بخش سمینار یازدهم که درباره علت‌ها سخن می‌راند، به میازماها اشاره می‌کند،[۵] و همچنین ژاک-آلن میلر، در سال ۱۹۸۸، در سمینارش علت و رضایت[۶]، با تأکید بر جدایی علت و معلول، توسط یک برش، مانعی لغزنده، فاصله، انحراف[۷]، یا توسط حفره‌ای در پیوستارِ[۸] [علت و معلول] به آن‌ها اشاره می‌کند؛ این است چیزی که میلر از لکان استنباط می‌کند. چیزهایی که پیوستار را تاب می‌آورند، مانند نیروی جاذبه[۹]، ممکن است به‌عنوان قانون شناخته شوند، البته تا آنجا که فاصله اثرش (effect) را بگذارد، مانند کشش جاذبه‌ایِ[۱۰] ماه که بر امواج اثر می‌گذارد.

«…میازماها علت تب‌اند[۱۱] – …[میازما] حفره و چیزی است که در میانگاه[۱۲] نوسان می‌کند.»[۱۳] لکان این‌گونه میازما را توصیف می‌کند – به‌عنوان علت تب که توسط حفره‌ای، توسط اثر (effect) چیزی به‌نمایش درمی‌آید که در میانگاه بین علت و معلول نوسان می‌کند.

به نظرم می‌آید که میازما می‌تواند نامی برای چیزی باشد که چه‌بسا در تجربه ما، در بالینمان و اکنون در مصیبتی که ویروس کرونا، جدای از هر آلودگی جسمانی دیگری، به ارمغان می‌آورد، آشکار و مسلم است. می‌توان میازماها را به‌عنوان چیزی که از استفاده علمی ساقط‌شده درک کرد- نگاه‌خیره[۱۴]. موجودی که نه آن است که می‌بیند[۱۵] و نه آن است که دیده می‌شود[۱۶] که نمی‌توان ردش را در پیوستار گرفت، موجودی که می‌گریزد، از قوانین مرئی‌بودن کنار می‌کشد، [موجودی که] یک علت [است]، نه یک قانون. موجودی که در کار بالینی‌مان با موضع‌سازی[۱۷]، پراکندن[۱۸] و فاصله‌گرفتن[۱۹] به آن رسیدگی می‌کنیم؛ راه‌های زیادی هست برای سروکله‌زدن با چیزی که در تجربه نگاه‌خیره بسیار پریشان‌کننده است.

به‌نظر می‌آید که در این دوره از ویروس [شناسی]، فراسوی قطرات میکروسکوپیِ آلوده در حال پروازی که شاید به ما برسند یا نرسند، اتمسفری وجود دارد. هوایی غلیظ از چیزی که آنجا نیست، علامت‌خورده توسط حفره‌ای بین علت و معلول، یک میازما، تجربه‌شده هم‌زمان به‌مثابه خودمانی[۲۰] و بیگانه[۲۱] نسبت به بدن، درون و بیرونِ [آن]. جدای از اقدامات عملی‌ای که ممکن است برای مراقبت از خودمان و دیگران، در مقابل آنچه این ویروس هست، اتخاذ کنیم که خارج از حوزه روان‌کاوی است، ما با چیزی سروکار داریم که لزوماً پیش‌ازاین آشکار و مبرهن نبوده، چیزی که شاید میازما بر آن نام نهد.

ویروس کرونا و حفره درون دیگری بزرگ

توماس زْوُلُس

این پاندمی هجوم آورده و برخلاف اپیدمی‌ها و پاندمی‌های پیشین، ما-دانشمندان، فیزیسین‌ها، عموم مردم-چیز زیادی درباره‌اش نمی‌دانیم. عامل بیماری‌زا جدید است، جدید برای علم، علاوه بر این‌ها، بیماری جدیدی درمیان [خودِ] انسان‌هاست. مبرهن است که دانشمندان به‌سرعت عمل می‌کنند تا درباره [این] ارگانیسم بدانند، متخصصان بیماری‌های عفونی سریع عمل می‌کنند تا بیاموزند که چگونه درمانش کنند و کارشناسان سلامت عمومی در تلاشند تا طرق و وسایل جلوگیری یا کاهش شیوع این ارگانیسم را گسترش دهند، اما با همه‌چیزهایی که گفته شد – هنوز چیز زیادی نمی‌دانیم.

این‌گونه است که با فقدانی[۲۲] بزرگ در دیگری[۲۳] مواجهیم؛ و به موجودات سخن‌گو، هنگام تاب آوردن چنین فقدان دانشی، چنین خلأیی، سخت می‌گذرد؛ بنابراین، همان‌طور که در بسیاری موقعیت‌های دیگر اتفاق می‌افتد، مردم این حفره را با چیزی پر می‌کنند که اغلب خود آن چیز، چگونگی مشارکتشان در جهان را تعریف می‌کند. در جامعه روان‌کاوی، ما این را فانتزی[۲۴] می‌خوانیم و این فانتزی‌ها، این نقطه‌نظرها، این نظرگاه‌ها درباره این‌که چیزی که در حال وقوع است، صورت‌های متفاوتی به خود می‌گیرد را می‌بینیم. برای بعضی، این رخدادی فاجعه‌بار است، رخدادی آخرالزمانی که به مسئله گرانِ ترس از ناشناخته راه می‌بَرَد. برای بقیه، احساس مصونیت از هرگونه تأثیر ممکن از سوی دیگری بر آن‌ها مسئله مهمی نیست، چیزی است که می‌گذرد، چیزی نیست که نگرانش باشند؛ و بعد، واضح است که اغلب هرکدام از این نظرگاه‌ها در باب اتفاقات در حال وقوع، بیشتر درباره شخصی که موقعیت را توصیف می‌کند حرفی برای گفتن دارد تا خودِ موقعیتی که آن شخص توصیفش می‌کند.

بنابراین، با اشاره به این معضل که در واکنش به این چیز چه کنیم، گستره مشابهی از رویکردها را می‌بینیم. در بعضی موارد، مردم، در جواب به این پاندمی، تصمیم می‌گیرند که کاری نکنند که در زندگی‌شان چیزی را تغییر ندهند. بقیه درمی‌یابند که به آن مبتلا خواهند شد، پذیرش بیماری به‌مثابه ضرورت یا سرنوشتی که با آن مواجه می‌شوند. دیگران عمل پیشه می‌کنند. به‌طور مشخص عده‌ای تمهیدات پیشنهادی سلامت عمومی را به‌کار می‌بندند. بقیه شروع می‌کنند به تلنبار توشه‌های غذا، آب (بی‌هیچ دلیلی برای این کار) و کالاهای خانه‌داری. بااین‌حال، هنوز، عده‌ای پیش‌گیری‌های غیرعادی را پیش می‌گیرند یا توصیه‌های افراد علماً نامعتبری را دنبال می‌کنند که این یا آن پادزهر را می‌فروشند و می‌توان هرجایی از اینترنت پیدایشان کرد.

اگر با مسئله به شکلی اجتماعی برخورد کنیم، این را نیز می‌بینیم که در پی تزلزل جایگاه اقتدار در دیگری بزرگ[۲۵] که در ایالات‌متحده آشکارشده، در پی فقدان اعتمادبه‌نفس یا اعتماد به دولت (و جدایی و تفرق شدید سیاست‌های امروزه آمریکایی)، مراجع اقتدار ملی‌ای که باید جواب‌گو باشند در تصمیم‌گیری مشکل‌دارند. این [مسئله] شهرداری‌ها، انجمن‌های صنفی، نظام‌های سلامت و دانشگاه‌ها را وا‌می‌گذارد تا مقابله [با بیماری] را در سطوحی محلی‌تر سازمان‌دهی کنند. در چنین موقعیت‌هایی، بعضی مؤسسات عمومی یا خصوصی تصمیماتی را که باید در پاسخ به پاندمی صورتِ عمل به‌خود گیرد را به انجام می‌رسانند که این خواهد بود که بر [خودِ] بیماری عفونی و کارشناسان سلامت عمومی، برای هدایت و راهنمایی در سطح جامعه[۲۶]، تکیه کنند. بااینکه هنوز بسیاری چیزها [درباره این بیماری] ناشناخته‌اند، اجتماع‌های علمی و پزشکی توانایی‌های قابل‌توجهی برای جمع‌آوری و گسترش واکنش‌های هماهنگی به رخدادهایی مثل این را دارند.

درهمین‌حین، اما هنگامی‌که مردم با معطوف‌کردن توجهشان به این پاندمی دست‌وپنجه نرم می‌کنند، می‌توانیم شکوفایی ترس‌های شخصی، اضطراب‌ها، اضافه‌کاری‌های غیرعقلانی[۲۷] و طیف وسیعی از تصمیمات عملی را مشاهده کنیم.

اگرکه روان‌کاوی چیزی برای پیش‌گذاشتن داشته باشد، [همانا] بازشناسی-در فرآیند پرده‌برداری[۲۸] که در تجربه تحلیلی[۲۹] رخ می‌دهد-مکان خاص فقدان در دیگری است، تصدیق سرشتِ بسیار شخصیِ فانتزی‌هایی که می‌سازیم تا فقدان را بپوشانیم تا مردم بتوانند هشیارانه جنبه ناشناخته و ناگفتنیِ تجربه انسانی را نشان دهند.

پول کجاست: مدارا با اپیدمی ویروس کرونا

پاز چایات

در سال ۱۸۴۸، پدیده‌ای به‌نام «یورش طلا»[۳۰] در جهان رخ داد. شایعاتی مبنی‌بر پیداشدن طلا توسط جیمز مارشال[۳۱] منجر به آمدن توده‌های مردم از سراسر و فراسوی ایالات‌متحده، مستقیم به کالیفرنیا شد. همه آمدند که طلا ببرند.

در این روزهای سخت، واژه «یورش» جفتِ مخوفی یافته به‌نام «کرونا». تنها چند روز از زمانی گذشته است که تلاش می‌کردیم به این امید چنگ بیندازیم که کرونا از بیخ گوشمان خواهد گذشت.[۳۲] آن زمان، رسانه‌های تلویزیونی در اسرائیل عبارت جدیدی ساختند: «یورش کرونا»[۳۳] («هول کرونا»[۳۴]). این بیان خط باریک و کم‌رمقی بین هول یا هیستری[۳۵] و مسئولیت شخصی یا آماده‌سازیِ[۳۶] [شخصی] می‌کشد. پیش‌تر بود کخ «یورش کرونا» باری دیگر، جایگزینی در شکل «یورش دستمال توالت» پیدا کرد (وقتی که مردم به سوپرمارکت‌ها برای خرید کالا، خصوصاً، دستمال توالت هجوم بردند).

اگر این‌گونه است، طلای عصر حاضر چیست و اکنون کجاست؟ همچنین، این یورش/هراس، ورای دوره‌های متفاوتِ [زمانی]، نشانگر چیست؟

ویروس جدیدی که دوماِ پیش حمله به انسانیت را از چین آغاز کرد، COVID-19 نام‌گذاری شد و علاوه بران نام مستعاری نیز دست‌وپا کرد: ویروس کرونا (به معنی «تاج»). به‌عنوان یک اپیدمی، کرونا نوع عجیبی از فاجعه طبیعی برای نژاد انسان به شمار می‌رود. این فاجعه‌ای است که نمی‌توان آن را دید. ما تنها می‌توانیم، با نظر به گذشته، از پیامدها و تأثیراتش بر بدن آگاه شویم. این نیازمند آمادگی ما است-از قبل. ویروس نامرئی از طریق بدن‌های انسانی منتشر می‌شود. این‌گونه است که به هم چسبیدن[۳۷] انسان‌ها، در معنای تهدیدگرش، یادمان می‌آید. سرایت چیزی تخریب‌گر که از بدنی به بدن دیگر می‌رود، حسی که در آن امر غریب[۳۸] دخیل است را تولید می‌کند. وقتی انگاشت اساسی جداییِ [انسان‌ها] متزلزل شده، حفظ روابط انسانی سخت‌تر می‌شود.

شیوع ویروس‌ کرونا، ما را با درماندگی‌مان نسبت به تهدید امر واقعی[۳۹] مواجه می‌کند. با ارجاع به فروید، وقتی کودک تجربه دردناکی را به یک بازی بدل می‌کند (مانند «fort-da»[۴۰])، موقعیت منفعلی که هنگام ناپدیدیِ مادر داشت را، با تکرار بازی، به موقعیتی که او در آن نقش فعالی دارد تبدیل می‌کند، هرچند که برایش ناراحت‌کننده باشد.[۴۱] وقتی واقعیت باشدت هجوم می‌آورد و ما را در برخوردی قریب‌الوقوع با امرتروماتیک تنها می‌گذارد، تکرار[۴۲] با مقصود کسب کنترل پاپیش می‌گذارد. مثلاً به نظر می‌آید دیدن فیلم‌های اپیدمی، اجازه تجربه گونه‌ای از [حسِ] کنترل را می‌دهند، چنان‌که بیننده برای نقش فعالِ [خیالی‌اش] از آن استفاده می‌کند. هم‌زمان، حین رودررو شدن با امر واقعی و تلاش برای محدود کردن آن، واقعیتِ حاضر فرصتی برای آموزشی سوبژکتیو[۴۳] فراهم می‌کند. ما معمولاً درد را به‌مثابه پیامد امر واقعی ازدست‌رفته تجربه می‌کنیم که کلمه آن را «کشته است». امروزه می‌توانیم حیاتی بودن کلمات و زندگی مجسم در آن‌ها را دوباره کشف کنیم. به‌جای عادت هیستریک تردید در نظم امر نمادین[۴۴]، کوشش‌های بیشتری برای ساخت و دوباره-دوزی[۴۵] امر نمادین وجود دارد. نوشتن، همین‌طور به‌کار بردن شوخ‌طبعی، مثال‌های خوبی برای آن هستند.

وزارت بهداشت دو تمهید را برای مقابله با اپیدمی دستور کار قرارداد. ۱. سیاست بازداری[۴۶] ۲. فاصله اجتماعی[۴۷]؛ هر دو این مراحل بر تلاش برای ایزوله کردن چیزی دلالتِ ضمنی می‌کنند. به شکلی متناقض، کوشش‌ها برای ایزوله‌کردن به تلاش برای دوباره-دوزیِ نظم اجتماعی در پرتو تهدید امر واقعی وایرال[۴۸] که بی‌حساب‌وکتاب تکوین یافته، مربوط می‌شود. ویروس کرونا نه تابع هیچ رهبر و کاردانی است، نه تابع قدرتمندترین دیکتاتور؛ و بااین‌حال کاری هست که می‌توانیم به‌عنوان جامعه انجام دهیم. کوشش برای ایزوله‌کردن مردم، فعلاً، روشی مؤثر برای کنترل این طاعون است. بااین‌حال هنوز، درباره رکود اقتصادی تردیدهایی وجود دارد. بحث درباب اقتصاد، البته که مهم است. هرچند که تصور شود اهمیتش نسبت به اضطرارِ [وضعیتِ] سلامت در رده دوم جا دارد؛ بنابراین، در یورش کرونا، در یورش طلا، این ارزش پرسیدنِ دوباره دارد که-پول کجاست؟ اگر که همچنان کارکرد اقتصادی را بر تصمیمِ به‌طور موقت ازکارانداختن آن ترجیح دهیم (برای ساختن سدی در برابر انتشار ویروس)، مثل این است که پول را به‌جای زندگی انتخاب کرده باشیم. در چنین زمان‌هایی، نظام اقتصادی امر نمادین باید دوباره ارزیابی شود. هرروزی که این تصمیم به تعویق بیافتد، کرونا پیش خواهد رفت و شکاف بین‌مان را افزایش خواهد داد. تنها زمانی که به اضطراب و وحشت و همچنین شیوع نامعقول ویروس اقرار کنیم است که قادر خواهیم بود قدم‌های ضروری برای دست‌وپنجه نرم کردن با این اپیدمی را برداریم. ما باید قید چیزی را برای محافظت از زندگی بزنیم. به شکلی متناقض، ایزوله‌کردن، هنگامی‌که ایجاد [وضعیت] جدایی آنجا که ویروس چنین نمی‌کند، استراتژی انسانی محترمانه‌ای برای حفظ امر نمادین است.

درنهایت، آنجا که شیب لغزنده خواربارفروشی‌ها و شکار حیوانی دستمال توالت‌ها آشکارشده، عنصر انتخاب سوبژکتیو به سود امر نمادین همچنان باقی است که می‌توان در ایزوله‌کردن و جداسازی آشکارش کرد؛ برای محدود کردن امر واقعی.

[۱]

[۲] پروژه پوئیتکا؛ سپیده امامی (دکتر داروساز) : بدن انسان بعد از مواجهه با عامل خارجی عفونی( ویروس، باکتری و …) برای مقابله با آن آنتی بادی یا پادتن ترشح می کند که به مرور زمان سبب ایجاد نوعی ایمنی(ایمنی اکتسابی) در بدن فرد مبتلا می‎‎‎‎‎‎‎‎‎شود. اگر ویروس از فرد مبتلا به فرد سالم منتقل شود به‎همان‎شدت بیماری‎زاست.

در بیماری‌های همه‎گیر (pandemic) به‌مرورزمان و با ایجاد ایمنی در بیشتر افراد جامعه شیوع ویروس خودبه‌خود کاهش می‎یابد. کمابیش می‎توان گفت ایمنی در اجتماع انسانی قوی‌تر می‎شود نه ویروس ضعیف‌.

 

 

miasma[3]: نظریه‌ای بود که در قرن ۱۹ برای توضیح بیماری‌های پاندمیک وبا، کلامدیا و طاعون مطرح و پذیرفته شد تا این‌که پس از سال ۱۸۸۰ با نظریه میکروب‌ها جایگزین شد. میازما بخار یا مِهی پر از ذراتی بود که از مواد تجزیه‌شده و درحال فساد متصاعد می‌شدند. پذیرش نظریه میازما به این باور دامن زد که بیماری‌ها فرد به فرد انتقال پیدا نمی‌کنند، بلکه افرادی را تحت تأثیر قرار می‌دهند که در محلی که چنین بخارهایی تولید می‌شود حضور پیدا کنند. نظریه میازما براین امر تأکید داشت که بیماری‌ها محصول فاکتورهای محیط زیستی از قبیل آب‌های آلوده، هوای ناپاک و عدم رعایت بهداشت هستند. م

[۴] cause

[۵] Jacques Lacan, The Four Fundamental Concepts of Psychoanalysis, Seminar XI. Ed. J.-A. Miller, trans A. Sheridan, (Norton: New York/London, 1978), p. 22

[۶] Jacques-Alain Miller, Cause et consentement, lesson of 3rd February 1988, delivered at the Department of Psychoanalysis, University of Paris VIII (unpublished).

[۷] deviation

[۸] continuity

[۹] gravity

[۱۰] gravitational pull

[۱۱] fever

[۱۲] Interval/بینابین

[۱۳] Jacques Lacan, The Four Fundamental Concepts of Psychoanalysis, Seminar XI, op. cit., p. 22

[۱۴] gaze

[۱۵] the seeing

[۱۶] the being seen

[۱۷] localizing

[۱۸] dissipating

[۱۹] distancing

[۲۰] intimate

[۲۱] foreign

[۲۲] lack

[۲۳] the Other

[۲۴] fanstasy

[۲۵] the big Other

[۲۶] social level

[۲۷] irrational exuberances

[۲۸] unveiling

[۲۹] analytic experience

[۳۰] Gold Rush

[۳۱] James W. Marshall

[۳۲] دقت کنید که این مقاله در آمریکا نگاشته و در ۲۲ مارس منتشر شده؛ مدت‌ها از زمانی که این امید برای ما ایرانی‌ها رنگ باخته می‌گذرد. م

[۳۳] Corona Rush

[۳۴] Corona Panic

[۳۵] hysteria

[۳۶] preparation

[۳۷] stickiness

[۳۸] unheimliche

[۳۹] the Real

[۴۰] نامی است که فروید برای بازی‌ای برگزید که نوه ۱۸ ماهه‌اش انجام می‌داد که شامل قرقره نخی بود که پسر مرتباً آن را می‌انداخت و فریاد می‌زد «اُو اُو» تا مادر را مجبور کند که قرقره را به او بازگرداند. مادر که چنین می‌کرد، او از روی قدردانی صدای «آه» را در می‌آورد. فروید این صداها را به‌عنوان معادل‌هایی کودکانه برای «FORTE»، به‌معنی «رفته»، «da»، به‌معنی «آن‌جا»، تفسیر می‌کند. اهمیت این بازی این است که نشان می‌دهد که کودک موقعیتی ناشاد را، موقعیتی را که کنترلی بر حضور والدین‌اش ندارد را، به موقعیتی شاد که والدین در خدمت‌اش هستند تبدیل می‌کند. م

[۴۱] Freud, S. (1955). Beyond the pleasure principle. In The Standard Edition of the Complete Psychological Works of Sigmund Freud, Volume XVIII (1920-1922), pp. 1-64.

این مقاله پیش‌تر توسط آقای یوسف اباذری به فارسی ترجمه شده و در شماره ۲۱ ارغنون منتشر شده است.

[۴۲] Repitition

[۴۳] subjective learning

[۴۴] the Symbolic

[۴۵] re-sew

[۴۶] containment policy

[۴۷] Social distance

viral[48]: لفظاً به معنی ویروسی یا مثل ویروس است، اما به‌دلیل استفاده متداول دیگری که امروزه برای انتشار ویروس‌مانند وسریع هر ماده مجازی در اینترنت از آن استفاده می‌شود، تصمیم گرفتم که ترجمه‌اش نکنم. م

[۱] The miasma theory

[۲] Jacques Lacan, The Four Fundamental Concepts of Psychoanalysis, Seminar XI. Ed. J.-A. Miller, trans A. Sheridan, (Norton: New York/London, 1978), p. 22

[۳] Jacques-Alain Miller, Cause et consentement, lesson of 3rd February 1988, delivered at the Department of Psychoanalysis, University of Paris VIII (unpublished).

[۴] deviation

[۵] continuity

[۶] gravity

[۷] gravitational pull

[۸] fever

[۹] Interval/بینابین

[۱۰] Jacques Lacan, The Four Fundamental Concepts of Psychoanalysis, Seminar XI, op. cit., p. 22

[۱۱] gaze

[۱۲] the seeing

[۱۳] the being seen

[۱۴] localizing

[۱۵] dissipating

[۱۶] distancing

[۱۷] intimate

[۱۸] foreign

[۱۹] lack

[۲۰] the Other

[۲۱] fantasy

[۲۲] the big Other

[۲۳] social level

[۲۴] irrational exuberances

[۲۵] unveiling

[۲۶] analytic experience

[۲۷] Gold Rush

[۲۸] James W. Marshall

[۳۰] Corona Rush

[۳۱] Corona Panic

[۳۲] hysteria

[۳۳] preparation

[۳۴] stickiness

[۳۵] unheimliche

[۳۶] the Real

[۳۸] Freud, S. (1955), Beyond the pleasure principle, In The Standard Edition of the Complete Psychological Works of Sigmund Freud, Volume XVIII (1920-1922), pp. 1-64. 

[۳۹] Repetition

[۴۰] subjective learning

[۴۱] the Symbolic

[۴۲] re-sew

[۴۳] containment policy

[۴۴] Social distance