جودیت باتلر

ترجمه: شکیبا عابدزاده

فیلسوفان به‌ندرت به کنش در معنای تئاتریِ آن می‌اندیشند. آنها از گفتمانِ «کنش‌ها» صحبت به میان می‌آورند که به مضامینِ معناشناختیِ همبسته‌ای با نظریه‌های اجرا و بازیگری قائل است. برای مثال، نظریه «کنش‌های کلامیِ» جان سِرل که به تعهدها و وعده‌هایی اشاره دارد که نه‌تنها یک رابطه گفتاری بلکه یک پیوندِ اخلاقی میانِ گویندگان ایجاد می‌کنند، یکی از رفتارهای غیر بیانی را شرح می‌دهد که زمینه فلسفه تحلیلیِ زبان را می‌سازد. علاوه بر این، نظریه کنش، یکی از حوزه‌های فلسفه اخلاق، درصدد فهمِ این است که «انجام دادن» چیست؛ مقدم بر اینکه فرد باید چه چیزی را انجام دهد. درنهایت، نظریه پدیدارشناسانه کنش‌ها که ادموند هوسرل، موریس مرلوپونتی و جرج هربرتمید و دیگران در دفاع از آن برخاستند، در تلاش است توضیحی به دست دهد که به چه روشِ روزمره‌ای، عامل‌های اجتماعی از طریقِ زبان، ژست و تمامِ اقسامِ نشانه‌های اجتماعی نمادین، واقعیتِ اجتماعی را پایه‌گذاری می‌کنند. گرچه پدیدارشناسی گاهی وجودِ عاملِ انتخاب‌گر و سازنده را بر زبان مقدم فرض می‌کند (کسی که وانمود می‌کند تنها منبعِ کنش‌های متعیّنِ خودش است) اما کاربردِ رادیکال‌تری از اصولِ نظریِ ساخت وجود دارد که عاملِ اجتماعی را به‌عنوان ابژه فرض می‌گیرد، نه سوژه کنش‌های متعیّن.