در رمان آتش زندان، کنشِ نوشتن همواره با مادیتِ آن گره خورده است. ژست نوشتن اما به کنشِ نوشتن محدود نمی‌ماند. اگرچه کنشِ نوشتن، نوعی ساختاردهی به مصالح داستانی و تلاش برای تبدیل محتویات روزمره زندگی به مؤلفه‌هایی داستانی است، اسماعیل دهقان توجهی خاص به سرچشمه‌های کنشِ نوشتن نیز دارد و درنتیجه این توجه به‌کرات ژستِ نوشتن را در کنار یا در سوی دیگر کنشِ نوشتن قرار می‌دهد و از آن به نفع پیشبردِ جهانِ ذهنی و زبانی خویش بهره می‌برد. فعلِ فارسیِ نوشتن و نگاشتن گویای نوعی نقر کردن، کندن، حک کردن و فرود آمدن نیز هست، همچنان که مثلاً در تعابیر سنگ‌نگاری یا کتیبه‌نگاری یا نگارگری شاهد آن هستم. نوشتن نیز گویا در بن خود از نوعی فرود آمدن و پایین آمدن حکایت می‌کند که چه‌بسا مقصود از آن نهادن قلم بر صفحه و بر جای نهادن رد و اثری بر صفحه سنگ، کاغذ، خشت، لوح، چوب و امثال آن است. می‌توان گفت فعل نوشتن، در ریشه خود، متوجه ژستی است معطوف به نقر، حفر، کنده‌کاری و بر جای نهادن رد و اثر؛ نوعی ژست که با «فرورفتن» و «فروکردن» خویشی و نزدیکی دارد. نوشتن، درواقع، فرورفتن یا فروکردن ابزاری (ابزار نگارش) بر سطح چیزی است!