ردّیه‌ای بر جستار «تجاوز زئوس یا تجاوز ساتورن؟» نوشته آرمان صالحی

سامی آل‌مهدی

در جمله مرکب آغازین جستار با ذکر دو «اولین» مواجه می‌شویم که معطوف‌اند به «عملِ» تجاوز، و این نشان از تلاش و ادعای نویسنده برای برساختن و ارائه «انتولوژی یا هستی‌شناسی» ای برای «عملِ» تجاوز دارد. تأکید من بر واژه «عمل» به علت تعجب من از روش اسطوره‌پردازانه نویسنده برای تبیین انتولوژی کذایی‌اش دارد، چراکه در پایان جستار مدعی می‌شود که «سعی شد [عملِ] تجاوز را از همه بارهای معنایی‌اش رها کنیم» و در طول این نوشته نه‌تنها چنین نمی‌کند، که از همان آغاز شروع به تبیین اسطوره «تجاوز» و، از راه آن، ارائه هستی‌شناسی‌ای برای تجاوز می‌کند، درحالی‌که به‌عنوان تنها یک «مفهوم» خلط شده است. همین غلط پردازی‌ها، (بی) معنایی غیر الزامی‌ای را بار «عملِ» تجاوز کرده است. خیالتان را راحت کنم، تجاوز در وهله اول «عمل» است، نه «دانش» یا «مفهوم» و امثالهم، و به همین علت نگاهی انضمامی لازم است، چراکه در این مورد نه‌تنها موضوع شدیداً معاصر و حیاتی است، بلکه با مسائلی از قبیل سرکوب حقوق زنان، که مرکزیت آن «کنترل بدن زنان» باشد، در ارتباط است. نظریه‌پردازی برای چنین مسئله بغرنج و «در جریان» ی، اکنون‌که احساسات جامعه را برانگیخته و احساس امنیت را از بیش از نیمی از جامعه سلب کرده است، آن‌هم با ترکیب زبانِ سایه‌ای و مبهمِ اسطوره بادانش ناقص (و عمدتاً اشتباه) شبه-روان‌کاوانه نویسنده نه‌تنها کمکی به وضع موجود نمی‌کند که دقیقاً همان چیزی را بار اندیشه می‌کند، که قرار بود از روی دوش آن برش دارد. این‌طور که از عبارت «تسلط بر میل» برمی‌آید، نویسنده ایگو را با میل یکی گرفته، چراکه چنان‌که نویسنده می‌گوید (حداقل آن‌طور که من فهمیدم)، «تسلط بر میل» چیزی نیست جز «پیگیری میل»: کسی که بر میلش تسلط نداشته باشد قربانی است. (منشی سوپرایگویی که درنهایت زن را به مرد نبودن متهم می‌کند.) گفتنی است چیزی که سوژه فرویدی-لکانی تا همیشه به دنبال آن است نه «میل»، که «ابژه مفقود میل» یا همان ابژه a است (توضیح بیش‌تر اینجا جایز نیست).

متن فاقد هرگونه نیروی تاریخی است و حتی از مورد اخیر، که احساسات اغلب اعضای جامعه‌مان را جریحه‌دار کرده، صحبتی به عمل نمی‌آید، و به نظر می‌آید که به تجاوز به‌عنوان دست‌مایه‌ای برای اسطوره پردازی و معناسازی نگاه شده است. بااین‌حال نویسنده بارها از مفهوم تاریخی «تکرار» استفاده می‌کند، آن‌هم برای انتخاب درست بین دو تجاوز (تجاوز زئوسی یا تجاوز ساتورنی)! حتی چنان‌که از آغاز جستار برمی‌آید، جهان (و تاریخ) با تجاوز آغازشده است؛ نویسنده بی‌مهابا بدون این‌که پیامدهای چنین نظریه‌پردازی‌هایی را در نظر بگیرد، به شکلی ضمنی، اعلام می‌کند که موتور پیش برنده تاریخْ تجاوز بوده است.

در مقابل تلاش شکست‌خورده نویسنده برای حل‌وفصل معضلِ گمراه‌کننده و دروغین «چراییِ رفتنِ کسی به‌جایی»، چیزی که با انتخاب سه فیگور اسطوره‌ای یونانی (هرا، آتنا و افرودیت) قرار بود انجام شود، تنها می‌شود «امید بد (bad faith)» ژان-پل سارتر را به‌جا آورد که بهتر است درباره‌اش تحقیق کنید. (همین را بگویم و رد شوم که سارتر در این مفهوم دست بر مسئولیت و وظیفه سوژه اخلاقی نسبت به خودش می‌گذارد.) به‌هرحال، هرگونه پرسش و بازخواستی از این نوع که «چرا به آنجا رفتند» پدرسالارانه و مردود است، چه‌بسا که اگر به مردی تجاوز شود، این سؤال هرگز پرسیده نخواهد شد. در قسمت نهم سریال پاپ جوان، ساخته پائولو سورنتینو، پاپ در حال مجادله با مرشدش درباره موضوع سقط‌جنین‌اند: پاپ می‌گوید «سقط‌جنین نه گفتن به زندگی است»، مرشدش پاسخ می‌دهد «زندگی چه اهمیتی داره؟! زندگیْ زَلَم‌زیمبویی احمقانه در حاشیه میزِ پوچی نیست؛ زندگی را می‌بایست استفاده کرد، که به‌خوبی از آن استفاده کرد، که برای عشق ‌ورزیدن و مورد عشق واقع‌شدن از آن استفاده کرد. و بگذار چیزی را که آلفونس قدیس درباره سقط‌جنین گفت را به تو یادآوری کنم: در سقط‌جنین، همه مقصر و گناه‌کارند، جز زن». در جوابش پاپ جوان می‌گوید: «اگر این گزاره فقط درباره سقط‌جنین صدق نکند چه؟ اگر در تمام مسائل زندگی، همه مقصر و گناه‌کار باشند، جز زن چه؟».

خلاصه که موضوع «عملِ» تجاوز، موضوعی سیاسی و، همین‌طور، حقوقی است، نه موضوعی هستی‌شناختی با نگرشی اسطوره‌شناختی؛ یکی از نشانه‌هایش همین باشد که حالا که متجاوز گرفته‌شده، ما با این معضلِ یا پروبلماتیک روبه‌روییم که اگر حکمی که برای وی صادر شد اعدام بود، چه باید بکنیم/بگوییم، و پاسخ به این پرسش هرچه باشد حاکمیت و، از پی آن، قانون را هدف می‌گیرد، همین‌طور که مسئله زنان چنین می‌کند.