ما در جهانی درهمتنیده زندگی میکنیم، جایی که مرزها نفوذپذیرند،
بیشتر مانند غشاهایی زنده تا دیوارهایی فیزیکی.
شیوع ویروسکرونای جدید (کووید-۱۹) که اکنون به تهدید پاندمیای تماموکمال بدل شده، مدتی است که شروع به تحمیل گونهای ویرانیِ جهانی کرده است که باعث [ایجاد] آشوب و هراس در بعضی کشورها، تشنج در بازارهای مالی و دردناکتر از همه، از دستدادن و خسران زندگی شده است. تا کنون کوتاه فرصتی برای تأمل داشتهایم، کمی از ما ایستادهایم و اندیشیدهایم که این بحران چهچیزی میتواند درباره ما به ما بگوید-درباره بدنهای ما، جوامع ما، نظامهای سیاسی ما و سرشت درهمتنیدهبودن[۱] ما که درحال توسعه فراسوی مرزها است. بااینحال، من باور دارم که این بحران چیزی حیاتی برای گفتن دارد.
پیش از همهگیری کنونی، تمایلی جهانی به ساختن دیوارها و بستن مرزهای ملی-بین ایالاتمتحده و مکزیک، اسرائیل و فلسطین، مجارستان و صربستان و کرواسی و جاهای دیگر-شکل گرفت. ناسیونالیسم احیاشدهِ برانگیزانندهِ این تمایل، در حالی ایده ناممکن خلوص و صفا[۲] درونِ جامعه سیاسی[۳] محصور را گرامی میدارد که از همهگیری اجتماعی[۱] و ترس از مهاجران تغذیه میکند.
بستن مرزها، قرنطینهها و متوقفکردن سفرها امروزه در جواب شیوع ویروسها تحمیل میشوند. تمهیدات پزشکی که البته آنها نیز نمادیناند، همان طنین منطق بنیادین بناسازی دیوارهای فیزیکی به دلایل سیاسی را دارند. هردویِ این اَعمال وسیلهای برای اطمینانبخشی به و [ایجاد] حس کاذب امنیت در شهرونداناند. آنها، درعینحال، به معضل اصلی وقعی نمیگذارند-وضعیت نازل حاکمیت[۴] و تصمیمگیری فراملیتی[۵] که به شکلی حیاتی برای برآمدن از عهده بحرانهای آبوهوا، مهاجرت، پاندمیها و جرائم اقتصادی، مانند فرار مالیاتی، اهمیت دارند.
بقاگرایی[۶] همیشه مسیری موازی ناسیونالیسم خصمانه را پیشگرفته است. در هسته مرکزیِ آن داستان فرد کروزوییای[۲] متکی-به-خود، کاملاً مستقل[۷] و خودآیین[۸] قرار دارد که به اندازه کافی هوشمند و قوی است که بتواند خویش[۹] (ضمیر [مذکر بهکاررفتهِ] اینجا تصادفی نیست)[۳] و شاید، خانوادهاش را نجات دهد. بهپیروی از دکترین الهیاتیِ رستگاری و نجات[۱۰] که برای گزینش عده قلیلی درنظر گرفته شده، این رفتارِ [کروزویی] انسانها را از امور محیطزیستی، اشتراکی، اقتصادی و دیگر بافتارهای زندگیشان جدا میکند.
هنگامیکه هراس در محلهها افکنده شود، بستن مرزهای شخصی ژست سیاسیِ بی تعقل[۴] [دولت] را سرمشق قرار خواهد داد: مواد غذایی و لوازم پزشکی احتکار میشوند، وقتیکه اندک اغنیاء پناهگاههای پرزرقوبرقِ روز قیامتشان را آماده میکنند؛ اما چیزی که ویروسکرونای جدید، برخلاف داستانهای بقاگرایانه، نشان میدهد این است که مرزها ذاتاً[۱۱] نفوذپذیرند؛ مهم نیست چقدر مستحکم باشند، آنها بیشتر به غشاهایی زنده میمانند تا دیوارهای غیر ارگانیک. فردی یا دولتی[۱۲] که بتواند خود را از [جهانِ] بیرون ببُرد، فرقی با یک [فرد یا دولتِ] مُرده نخواهد داشت.
ویروسها چیزی بیش از فورانهای گهگداریِ تهدیدگر در افقهای، به نظر، آرام جهانیاند؛ آنها همچنین پیکربندیهایی[۱۳] از جهان اجتماعی و سیاسی معاصرند. (میتوانیم، بهشکل کنایهآمیزی بگوییم که: این اِشکال، یک اِشکال نیست که یک قابلیت است.) و در این مورد، نمادی دقیقتر از «دیوار» سر برمیآورد-یک تاج.
کووید-۱۹ به گروه ویروسهای RNA[۵] که قابل انتقال بین حیوانات و انسانها است، تعلق دارد. چنانکه این خصیصه نشان میدهد، این ویروس از نظامهای طبیعی طبقهبندی و مرزبندی بین گونهها تبعیت نمیکند. خارهای گشنیز-شکلِ روی سطح کرویِ ویروس برایش نام ویروس کرونا را به ارمغان آورده است، مشتقشده از معادل لاتین کلمه «تاج»، corona، معادل یونانی korōnē، به معنی «گلآذین» یا «تاج گل» را به یاد میآورد. افتخارِ حاکمیت[۱۴] تمامعیار، یک تاج، به تمامیتی میکروسکوپی عطاشده است که تمایزات بین طبقات مختلف موجودات، چنانکه [تمایزات] بین دامنههای زندگی و مرگ را تعریف میکند. با تخطی از مرزهای پیشین، ویروس تبدیل به فیگور حاکمیت در عصر پراکندگی قدرت میشود. برای فهمیدن کارکرد آن، باید نظری به اینکه امروزه قدرت چگونه عمل میکند بیندازیم.
اولین سویه فعالیت ویروسی، نفوذ و رونویسی[۱۵] از متون سلولهای میزبان و برنامههای کامپیوتری است. دیگر سویه آن تکثیر خویش تا جای ممکن است. در دنیای رسانههای اجتماعی، هر دوسویه درواقع مطلوباند: وقتی عکسی، ویدیویی، لطیفه یا داستانی به اشتراک گذاشته میشود، بهسرعت میان استفادهکنندگانِ اینترنت یا موبایل منتشر میشود، چنانکه به وایرالشدن شهره است. بالابودنِ میزانِ تکثیرِ محتوای وایرال کافی نیست، چراکه باید با رونویسی از متن اجتماعیای که به آن نفوذ کرده بود، ضربتی بزند و اثری بگذارد. هدف نهایی بهرخکشیدن تأثیر [گذاری] اش از طریق تصویر یا داستانی که بهسرعت اشاعه داده و [از طریق] اداره قدرت آن است. وایرالشدن مقدار منصفانهای از [درهم] پیچیدگی[۱۶] را وارد رابطه انفعالی ما با ویروسها میکند: ازشان میترسیم، آنگاهکه تبدیل به آماجگاه و میزبان احتمالیشان میشویم؛ طالب آنهاییم، وقتیکه ابزارمان برای دستیابی به مخاطبی کلاناند.
مقایسه بین وایرالشدن در اینترنت و پاندمی ویروسکرونا دور از ذهن نیست. بُعد جهانی اپیدمیهای اخیر نتیجه افزایشِ جابهجایی و درهمتنیدگیِ[۱۷] بخشهای بزرگی از جمعیت دخیل در توریسم انبوه، تبادلات تحصیلی و حرفهای، روابط راهِ-دور، رویدادهای بینالمللی فرهنگی و ورزشی و غیره است. روی عرشه کشتیهای تفریحی، در هواپیماها، در قطارها و هتلها بود که ویروس، فراسوی نقطه بحرانیِ شیوع اولیهاش، سفر کرد-به عبارت دیگر، در آن موارد هرکس خودش[۱۸] را، نهفقط تصویر یا پیامش را، بهجاهای دیگر فرستاد.
خوشمان بیاید یا نه ما میزبانهای عناصری هستیم که در هر سطحی از وجود، نسبت به ما بیگانهاند. بهعلاوه، همواره این خطر وجود دارد که میزبانان توسط کسانی که میزبانیشان را میکنند، صدمه ببیند. این خطر برطرف نشدنی است. بهجای احضارِ اشباح دولت-ملتهای حاکم و فردیتهای خوآیین، ما نیاز داریم که زندگیکردن در جهانی را بیاموزیم که درهمتنیده است، نه فقط به شکلی اثیری یا از جنس ایده و از راه تکنولوژیهای ارتباطی، بلکه همچنین بهشکل مادی، از طریق تماس مستقیم جسمانی. کوتاه آنکه ما باید زندگیکردن در واقعیتی را بیاموزیم که ممکن است، هر لحظه، ویروسی شود.[۶]
[۱]همهگیری رفتاری “behavioral contagion” یا Social contagion”” نوعی تأثیرگذاری اجتماعی است که به میل افراد به الگوبرداری از رفتار یکدیگر اشاره میکند.
[۲] اشارهاش به شخصیتِ داستان رابینسون کروزو به همین نام است. برای نقدی مفصل و عالی با محوریت این داستان به کتاب «بورژا در میانه تاریخ و ادبیات» نوشته فرانکو مورتی و با ترجمه مهران مهاجر و محمد نبوی (نشر آگه) مراجعه کنید.
[۳] ماردر به این اشاره میکند که این امتیازی بوده که تنها برای مردان کنار گذاشته میشده.
[۴] عبارت اصلی استفاده شده knee-jerk است که منظورش حرکت ناخودآگاه پا بر اثر ضربه به زانو است.
[۵] اسید ریبونوکلئیک
[۶] این مقاله روز سوم مارس ۲۰۲۰ در وبسایت روزنامه نیویورک تایمز منتشر شده است. مایکل ماردر، نویسنده این متن، استاد فلسفه دانشگاه باسک است. آخرین کتابش با نام مقولات سیاسی: اندیشیدن ورای مفاهیم در سال ۲۰۱۹ منتشر شده و دو کتاب در دست انتشار با نامهای اخلاق مدرن در ۷۷ مباحثه و فلسفه مدرن در ۱۳۳ مباحثه دارد که توسط سایمون کریچلی و پیتر کاتاپانو ویراست شدهاند.