«بازنویسی» زمین سوخته احمد محمود

علی سطوتی قلعه؛ احمد محمود همیشه به رمان بزرگ فکر کرده است، به رمان در مقیاس بزرگ، به اثر ادبی بزرگی که درهایش را چارتاق به‌روی دوره‌ای تاریخی می‌گشاید و هست‌ونیست آن دوره را در خود می‌پذیرد و داد آن را می‌دهد. و درین میان، انصاف که از سهم مردمان نیز فروگذار نمی‌کند؛ رمان‌های محمود، نه به‌لطف رمان بودنشان، و نه حتی از سر اراده‌ای که در آنها برای بزرگ بودن به کار افتاده، که فارغ از اینها، انگار به‌خاطر گشاده‌دستی یا فروتنی و سینه‌فراخیِ خود نویسنده، شخصیت‌های ریز و درشتی را در خود جای داده‌اند و به هر یک از این شخصیت‌ها، شده حتی یک دیالوگ، ولو به‌شکل تلویزیونی نازلی پشت سر هم و به‌ترتیب، در صحنه‌ای فوق‌العاده فرعی با توصیف گاه سردستی و گاه حتی دقیق و جزئی سروشکل طرف، باری، به هرحال می‌بخشند تا چرخ فلک اگر نه در واقعیت، که دست‌‌کم در خیال رمان‌نویس بر مدار عدل بچرخد.

... »