دیالکتیک
زیدی اسمیت، ترجمه ناصر فرزین فر؛
زن خطاب به دخترش اعلام کرد: «من مایلم با همه حیوانات روابط حسنه داشته باشم.» نشسته بودند توی ساحل ماسهای در سوپوت و نگاهشان به دریای سرد بود. پسر بزرگتر رفته بود سراغ دستگاههای بازیهای ویدئویی. دوقلوها توی آب بودند.
دختر داد زد: «ولی حالا که نداری! اصلاً هم نداری!»