سترونی خیال یا گریز از نوشتن تاریخ جبران

هادی آقاجانزاده، پژوهشگر مطالعات فرهنگی که در این گفت‌وگو حضور دارد، معتقد است آرای فوکو در دوره‌ای پای به ایران گذاشت که غلبه با مطالعات متن‌محوری بود که عمدتاً به مسئلهٔ بازنمایی توجه نشان می‌دادند. به همین دلیل آن‌ها بر فوکویی تأکید داشتند که فوکوی دیرینه‌شناس بود. نویسندگان «نامیدن تعلیق» در این فضا نفس کشیده‌اند، با چنین خوانش‌هایی از فوکو درافتاده‌اند و به جنگ نظام دانشی رفته‌اند که امکان کنشگری‌های خلاقانه را منتفی کرده است. بااین‌حال، یکی از نقدهایی که به ایشان وارد است اشاره نکردن به خطری است که در کمین پ‍پژوهشگران علاقه‌مند به این پروژه نشسته: یکی گرفتن استعاره‌های فوکو با تفسیرهای او. هم‌ارز دانستن این دو عرصه را بر تاریخ‌نگاری انتقادی تنگ خواهد کرد و آن را به سمت تطبیق مصالح کار (داده‌ها و …) با نظریه‌ها و روش‌های تحقیقاتی از پیش‌تعیین‌شده سوق خواهد داد.

... »

سکوت برانگیزنده؛ بازآفرینی «زنانگی ابدی»

همچون صحنه گرتشنِ فاوستِ گوته، «تونکا»ی روبرت موزیل هم داستان مردی است که ازنظر اجتماعی، اقتصادی، فکری و جنسی بر معشوق خود سلطه دارد. بااین‌حال، در داستان موزیل، رمز و راز حل‌نشده بارداری تونکا، به شکلی سمبلیک، تمامی طرق پیشین نظارت مرد بر زن را ناکام می‌گذارد. پس مرد بی‌نام داستان، حالا در نقش راوی این اثر سعی دارد تا با استفاده از تعبیرهای کلیشه‌ای و آشنایی که مردان سنتاً «زنانگی ابدی/جاویدان/سرمدی» را تعریف می‌کنند، مجدداً قدرت خود را بر تونکا اعمال کند: او یا باکره معصوم است، یا فاحشه مطرود یا تجسم طبیعت. به‌بیان‌دیگر، ایدئولوژی‌ای که به‌طور سمبلیک در پی‌رنگ داستان شکست می‌خورد، درکنش روایت کردن بازآفرینی می‌شود و به مرد اجازه می‌دهد تا برای داستانی که منجر به مرگ تونکا و فرزندش می‌شود، جشن پایان بگیرد.

... »
مساحی حدوث

مساحی حدوث

قیقاج رفتن، به چپ و راست پیچیدن دائمی، دیوانه‌وار اریب رفتن، منحرف شدن، طفره رفتن لجوجانه، پذیرای تعویقی فرساینده شدن، مثل مار حول موضوع گردیدن و چنبره زدن، همچو ولگردان سینمای صامت مدام پرسه زدن و تلوتلو خوردن بی‌آنکه هدفی مشخص و از پیش تعیین‌شده در کار باشد. نوشتار خورشیدفر هماره مشغول قیقاج رفتن است؛ قصه پنداری قیقاج‌رفتنی است که چونان علف هرز منتشر می‌شود.
کتاب «مساحی حدوث» رساله‌ای است درباره چند رمان ایرانی مثل «تهرانی‌ها»، «آقا رضا وصله کار»، «سوره الغراب» و «رازهای سرزمین من».

... »
پیشگفتار جیمز وود به مناسبت دهمین سال انتشار داستان چگونه کار می کند

پیشگفتار جیمز وود برای ویراست جدید کتاب «داستان چگونه کار می‌کند»

ترجمه فارسی کتاب معروف «داستان چگونه کار می‌کند»(۲۰۰۸) نوشته جیمز وود، اردیبهشت ۱۳۹۹ از جانب انتشارات مانیاهنر منتشر شد. جیمز وود، منتقد برجسته انگلیسی- آمریکایی برای دهمین سال انتشار این کتاب، در سال ۲۰۱۸، پیشگفتار تازه‌ای بر آن نوشت که در اینجا می‌خوانیم.
مقصود جیمز وود آموزش تکنیک‌های داستان‌نویسی یا معرفی رویکردهای نقد ادبی نیست. مخاطب کتاب «داستان چگونه کار می‌کند» خوانندگان، منتقدان، نویسندگان، نظریه‌پردازان و در حقیقت همه‌کسانی هستند که اعتقاددارند ادبیات، شیوه‌ای هوشمندانه، لذت‌بخش، پیشرو و رهایی‌بخش برای شناخت انسان و تأمل در زندگی انسانی است.

... »
مقایسه شش ترجمه انگلیسی «مادام بوواری»

مقایسه شش ترجمه انگلیسی «مادام بوواری»

تصور کنید قرار است برای بار اول یک رمان برجسته فرانسوی را بخوانید و البته فقط به زبان انگلیسی تسلط دارید. از زمان انتشار کتاب صدوپنجاه سال گذشته است. چه می‌خواهید یا چه باید بخواهید؟ محالات؟ از کدام نوع؟ اولاً، بعید است دوست داشته باشید که حس کنید در حال قرائت نسخه ترجمه هستید. خوب است متن به‌گونه‌ای به نظر آید که انگار رمان از اول به زبان انگلیسی نوشته شده است؛ با این فرض که نویسنده شناخت عمیقی از کشور فرانسه داشته است. متن ترجمه نباید وزوز یا غژغژ کند، باید با حفظ امانت، تک‌تک ظرایف (نوانس‌ها) متن را محقق کند و متن را به شرح و تفصیلی مفصل از رمان تبدیل کند تا خود رمان اصلی.

... »

تردید

اسطوره کلان روایتی است که از زمان همسرایی‌های اجداد اولیهٔ انسان وجود داشته و در موقعیت‌های گوناگون اجتماعی و سیاسی و فرهنگی همواره بیانگر نگاه و اندیشه‌ای ژرف بوده است. اشاره به اسطوره در ادبیات داستانی به منطق و ساختار روایی متن انسجام می‌بخشد و با پیوند زدن روزگاران گذشته به اکنون، اثر ادبی و هنری را جذاب و ماندگار می‌کند. بدیهی است که اساطیر باستانی درگذر زمان دستخوش تغییر و دگرگونی شوند و به دیدهٔ هر نسل از خوانش متفاوتی برخوردار باشند؛ بنا به‌ضرورت نیاز جامعه هر بار امروزی شوند تا غیر از آشنا کردن مخاطبان جدید با افسانه‌های قدیمی، ماهیت ماورایی و تقدس بخشیده شده‌شان در بازخوانی ملموس شود و درنهایت، کشف و تفکری به‌روز را پایه‌ریزی کنند. گاهی حتی اسطوره‌هایی جدید مانند قهرمان‌های جنگ ستارگان آفریده می‌شوند تا به خدمت همان داستان‌های قدیم گرفته شوند.

... »

زیباشناسی نقصان و لکنت در داستان‌های صمد طاهری

محمد حیاتی؛ چیزی که به نام «مکتب جنوب» معرفی شد، نه مکتب است، نه به جنوب محدود می‌شود. خبری از شباهت‌های مکتبی در آن دیده نمی‌شود. دو چیز مشترک دارد: اقلیم و ایجاد رخنه در زبان استادان (ماژور، اکثریت). اقلیم که به‌خودی‌خود نمی‌تواند باعث ایجاد یک مکتب شود، منجر به فضاسازی جغرافیایی می‌شود که با تاریخ/سیاست درمی‌آمیزد.

... »

سوگ به‌مثابه منشأ دینامیزم داستان

حتی بدون در نظر گرفتن این شبکه نمادهای موازی، سوگ شخصیت در این اثر، سوگی پویا است. سوگی که به داستان جهت می‌دهد و شخصیت را به حرکت از وضعیتی به وضعیت دیگر وا می‌دارد. وضعیت دوّم، اگرچه باز در قلمرو سوگ است، به لحاظ مسیری که شخصیت طی کرده با وضعیت اول کاملاً هم‌ارز نیست.

... »

نوشتن در یک اوج ممتد

همکاری درواقع ضربان زنده و مولد کثرت است. همکاری عبارت است از مفصلی که در آن تعداد نامتناهی از تکین‌ها به‌عنوان جوهر مولد جدید ساخته می‌شوند. همکاری نوآوری، غنای است و بنابراین پایه و اساس مازاد خلاق است که بیان‌کننده کثرت است اگر شکل و اندازه قصه کوتاه محصول محدودیت‌های نشر و مجلات ادبی است٬ خودِ قصه کوتاه می‌تواند فراتر از این مرزها برود. اما قصه کوتاه از چاله مجلات ادبی به چاه محدودیت‌های دیگر گرفتارشده است. شهر برج و مه یکی از بدیل‌های صریح فراتر رفتن از این قوانین٬ با حفظ اصول قصه کوتاه است.

... »

به سوی ماتریالیسم تقدیر (درباره داستان‌های محمدرضا صفدری)

لویی آلتوسر در «ما و ماکیاولی» به نقل از «ماکیاولی» در «هنر جنگ» می‌نویسد: «باید بدانی که … توپ را، به‌ویژه آن‌ها که روی گاری حمل می‌شوند، نمی‌توان در صفوف نیروها قرارداد، زیرا هنگامی‌که آن‌ها حرکت می‌کنند، نوک آن‌ها در جهت مقابل مسیری است که رو به آن آتش می‌گشایند». آیا وقت تغییر آرایش نرسیده است؟ آیا هم چنان، می‌توان در میان صفوفمان، عراده‎های آتشبار روشنفکری ایران، عراده های ساعدی، براهنی، گلشیری و محمد مختاری را حمل کرد؟ آیا ممکن است آن‌ها، مانند توپ‌هایی که ماکیاولی می‌گوید، رو به ما، آتش بگشایند؟ رو به ما همراهانشان؟ بی‌گمان چنین است. محمد مختاری، بدل به بیرق ارتجاع ادبی، محافظه‌کاران و کاسه‌لیسان شده است. مجله‌ای که بری از علایق محافظه‌کارانه نیست، نام یکی از دفترهای شعر محمد مختاری، نام «وزن دنیا» را بر خود نهاده است. چه باید کرد؟ اکنون مختاری رو به ما آتش می‌گشاید. مسئله این است: تغییر جهت. بل مهم‌تر: جهت گم‌کردگی. به یادآوردن آینده در برابر به یادآوردن گذشته.

... »
No more posts to show