خانم گری سالخورده

جستاری از ویرجینیا وولف، ترجمه سپیده امامی؛ در وقفه‌ای که خانم گرِی از رعشه خلاص بود، خود را در سال‌های دورِ جوانی درگذشته دید؛ وقتی ده، بیست یا بیست‌وپنج‌ساله بود. خانم گری همراه یازده برادر و خواهرش می‌دوید، وارد کلبه‌ای قدیمی می‌شد و بیرون می‌آمد. خط به ارتعاش افتاد و او روی صندلی‌اش به جلو پرتاب شد.

... »

چشم مرکب مختاری در چشم‌خانهٔ آدونیس

رحیم فروغی؛ در برهه‌هایی گریز و گزیری از ایستادنِ بافاصله در کنار اهل سیاست نیست. کنار، یعنی این‌که سخن اهل اندیشه با حرف اهل سیاست در لفظ یکسان است و بافاصله، یعنی این‌که این سخن و آن حرف در معنا متفاوت‌اند. اهمیت در همین فاصله است، در پررنگ کردن این فاصله. در به رخ کشیدن این فاصله. همسایگی به معنای همسویی‌های اندک و ناهم‌سویی‌های بسیار است. گاهی به ناگزیر اهل اندیشه و اهل سیاست همسایه می‌شوند، اما فراموش نکنیم که این دو فقط سایه‌های مشترک دارند و هرکدام در ذات خود یگانه و جدا از یکدیگرند. می‌شود و باید درباره و در برابر آنچه این روزها بر خاورمیانه می‌گذرد، گفت و نوشت. ترس از هم‌صدایی، سکوت را تحمیل می‌کند و سکوت نیز در این هیاهو شنیده نمی‌شود، معنا نمی‌شود. وقتی سخن را به آسانی مصادره می‌کنند، سکوت از پیش مصادره شده است

... »