«سه موش، دو گرگ، یک کلاغ» رمانی کوتاه است از شهریار وقفیپور که بنا به سنت داستانهای جنایی، عضوی از مجموعه رمانهای با قهرمان ثابت است: ستوان عرب زاده، ستوان آگاهی تهران، که پیشتر هم در رمان دست بد هم ظاهر شده بود. در این رمان، همساز با عنوانش، با چندین سطح روایی متمایز روبهروییم: اپیگرافها (پیشانینوشتها) که به تقلید از شهرهای نامرئی اثر ایتالو کالوینو، نوشته شدهاند و در آغاز هر فصل میآیند و جدای از متن اصلی پیش میروند و میتوان آنها را پشتهم، سوای متن اصلی، خواند؛ داستان جنایی یک قاتل سریالی مرموز و همینطور پیش درآمدی که تمهیدات روایی و فرمال رمان را (گویا) معرفی میکند. و البته حکایتی گوتیک: وحشت کودکانی که اسیر والدین و خانه و مدرسهشان هستند. و روانکاوی: سه موش مرد، دو گرگ (گرگ مرد و گرگ پسر)، و ادگار آلنپو: و غراب گفت «همین و بس.»
فایل PDF را از کادر زیر دریافت کنید.