یک تاریخ «حاضر-آماده»؛ جستاری در نسبت قصّه‌نویسی و تاریخ

«درعین‌حال» قصّه بلندی است از محمد قاسم‌زاده که بیرون از ایران، و ازاین‌رو در رهایی از سانسور، انتشار ر یافته است. مهم‌ترین شاخصه این متن شاید آزادی عملی است که نویسنده‌اش داشته و از همان صفحات اوّل پیداست که از آغاز سودای انتشار رسمی در ایران نداشته و متن بیرون از دایره نفس‌گیر خودسانسوری نوشته‌شده است. البتّه ذکر نکته‌ای درباره سانسور و مقاومت علیه آن ضروری است: مبارزه ریشه‌ای با سانسور نیازمند مقاومتی گروهی یا صنفی علیه ممیزی است و نه کاری که از یک یا چند نویسنده برآید. وقتی می‌توان عملکرد نویسنده‌ای را ضد سانسور دانست که عملاً تن به سانسور ندهد و راه‌هایی جایگزین برای عرضه آثارش جست‌وجو کند. اندکی مشکوک به نظر می‌رسد که نویسنده‌هایی برخی آثارشان را برای انتشار رسمی بنویسند و برخی را برای نشر در خارج یا به‌صورت زیرزمینی. این حالت اخیر، دوگانگی در انتخاب «بازار هدف»، داخلی-رسمی و خارجی-غیررسمی، به‌گونه‌ای جور جنسی و فرصت‌طلبی می‌ماند. چیزی که هست این تک اثر قاسم‌زاده در هوایی آزاد تألیف شده، و همین موضوع دلیل اصلی پرداختن به آن در این یادداشت است.

... »

سیندرلا یا هیولا؟

محسن ملکی می‌گوید: «گویی رمان خوف، قصۀ شاهدخت اسیرشده در یک قلعه/سوئیت است که منتظر رستگاری و بوسۀ شهسوار نجات‌دهنده است: این شهسوار همان سیاست است که زن فمینیست لیبرال و سوژۀ ماخولیایی باید به مدد سیلی آن از خواب برخیزند.» نیچه می‌گوید «به سراغ زنان می‌روی، تازیانه را فراموش نکن». تاکنون این گفته در چارچوبی زن‌ستیزانه قرائت شده است، اما اکنون به یاری آنچه ملکی دربارۀ رمان خوف می‌گوید می‌توان معنای مجددی بر آن بار کرد، یعنی تازیانۀ نیچه همان تازیانۀ شهسوار سیاست است. ملکی می‌پرسد زنی که هیولا می‌شود چگونه زنی است؟ زنی که نه دیگر «اثیری و نه اسیری است و نه از روی سیری» مقاومت می‌کند: زن سیاسی‌شده، زنی که به میانجی خوف و اضطراب به هیولا یا ناانسان بدل شده و می‌تواند از چارچوب تفاوت فرهنگی و جنسی و هویتی فراتر رود.

... »

تهرانی‌ها؛ پرواز نثر فارسی

باشکوه غلبه بر جاذبه زمین و پریدن به بالاست.
در اکثر مطالبی هم که درباره رمان تهرانی‌ها نوشته‌شده، به‌درستی به این نکته اشاره‌شده است و البته نقش کانونی منطق‌الطیر عطار نیشابوری در کل رمان؛ نمونه‌اش هم اینکه رحمت حق‌وردی، یکی از شخصیت‌های محوری رمان، در طول سال‌های تحصیل و اقامت در آلمان غربی سناریوی فیلم انیمیشنی با موضوع منطق‌الطیر عطار نوشته است. به کمک جانورشناسی آلمانی و بر اساس عکس‌هایی که دوستش، بنیامین رادشم، طی پیاده‌روی‌ها و پرنده‌بینی‌هایش انداخته، سی مرغِ سناریو انتخاب و شخصیت‌سازی شده‌اند. محاسبات دقیق نحوه بال زدن و پرواز پرنده‌های انیمیشن به کمک دانشجوی باهوش شریفی نهایی شده. خلاصه اینکه، عزم رحمت برای ساختن این فیلم جزم است و در این راه پی هر زحمتی را به تنش مالیده و به جنگ سنگ‌اندازی‌های متولیان نهادهای فرهنگی دولتی و نیمه‌دولتی رفته است.

... »