کمرویی و وقاحت در گفتار شازدگی
برخلاف شعور عام یا درواقع شعور حقنهشده به ما، جایگاه گوینده همپای آنچه میگوید مهم است. نمونه گویای آن را باید در خود همین موضوع سلطنتطلبی جست. اتصال مدام این موضوع به شخص رضا پهلوی مقوم طرح موسمی آن است و خیلی روشن نشان میدهد چرا تضادی هست میان محتوای گفتار سلطنتطلبی به نمایندگی پهلوی و جایگاه مشروعیتبخش به این نمایندگی. از یکسو، محتوای عیان گفتار پهلوی یکچیز است: دموکراسی سکولار. در پیوند با دموکراسی سکولار، بهعنوان حکومتی برخاسته از مردم، پهلوی مدام به تکثر صداها و جریانها و اقوام اشاره میکند و راهحل را پس از «تغییر رژیم» به صندوق رأی و انتخاب «مردم ایران» میسپارد. روش «گذار به دموکراسی» هم صوری از نافرمانی مدنی در پیروی از انقلابهای رنگی از دهه نود بدین سوست؛ اما از طرف دیگر، موضع پهلوی، یعنی آنچه به او اجازه میدهد بتواند حرف بزند و حرفش شنیده شود مدیون پیوندش با پادشاهی پیش از ۵۷ است.