ستایش آشوب و جنون
بعدتر اتفاقاتی روی میدهد که نظم منطقی باکسهای روایی را که خواننده کاملاً به آن عادت کرده برهم میزند. داستانی میخوانیم که شاپور صبری در آن غایب است. راوی سوم شخصی که تا دوسوم کتاب معطوف به ذهن شاپور است ناگهان او را ناپدید میکند و خودش باقی میماند. در داستان «پولدار فامیل» معلوم میشود که راوی اختیار همهچیز را به دست گرفته است. راوی تا همینجا هم سربهزیر و نجیب نبوده است. جاهایی روایت را متوقف کرده و جمله قصار گفته است. ریتم روایت را به صلاحدید خود تند و کند کرده است اما همه اینها را بدون خودنمایی انجام داده است.