زبان ساد و مازوخ | شهریار وقفیپور
ادبیات هرزهشناختی بیش از هر چیز معطوف است بهمواجههی زبان با حدود مختص خویش، با آنچه به مفهومی نوعی «نازبان» است (خشونتی که سخن نمیگوید، شهوانیتی که ناگفته باقی میماند). معالوصف این رسالت تنها با نوعی شکاف یا دوپارگی درونیِ زبان حاصلشدنی است: عملکرد فرمانی و توصیفی باید از خویش بهسوی عملکردی والاتر فراتر بروند و بدین طریق، عنصر شخصی با بازتاب یا تأمل بر خویش به عنصر غیرشخصی بدل شود.