یک تاریخ «حاضر-آماده»؛ جستاری در نسبت قصّهنویسی و تاریخ
«درعینحال» قصّه بلندی است از محمد قاسمزاده که بیرون از ایران، و ازاینرو در رهایی از سانسور، انتشار ر یافته است. مهمترین شاخصه این متن شاید آزادی عملی است که نویسندهاش داشته و از همان صفحات اوّل پیداست که از آغاز سودای انتشار رسمی در ایران نداشته و متن بیرون از دایره نفسگیر خودسانسوری نوشتهشده است. البتّه ذکر نکتهای درباره سانسور و مقاومت علیه آن ضروری است: مبارزه ریشهای با سانسور نیازمند مقاومتی گروهی یا صنفی علیه ممیزی است و نه کاری که از یک یا چند نویسنده برآید. وقتی میتوان عملکرد نویسندهای را ضد سانسور دانست که عملاً تن به سانسور ندهد و راههایی جایگزین برای عرضه آثارش جستوجو کند. اندکی مشکوک به نظر میرسد که نویسندههایی برخی آثارشان را برای انتشار رسمی بنویسند و برخی را برای نشر در خارج یا بهصورت زیرزمینی. این حالت اخیر، دوگانگی در انتخاب «بازار هدف»، داخلی-رسمی و خارجی-غیررسمی، بهگونهای جور جنسی و فرصتطلبی میماند. چیزی که هست این تک اثر قاسمزاده در هوایی آزاد تألیف شده، و همین موضوع دلیل اصلی پرداختن به آن در این یادداشت است.