رابطه سیاست و حاکمیت با حیات یا تن شهروندانش چگونه است؟ بدنِ ما متعلق به کیست؟ تن بیجانمان چه؟ تن ورزشکاری که به مسابقات میرود متعلق به اوست یا حاکمیت؟
اعتصاب غذای زندانیان به چه معناست؟ تن برهنه را عریان در مقابل قدرت نهادن؟
بر احساسِ مالکیت بر تنِ شهروندان توسط حاکمان شکی نیست؛ او به هر نحو و دلیل حکمرانی بر تن شهروندش را حق خود میداند و در هر موقعیتی از او میخواهد که تنش را فدای قدرت کند: با جان دادن، شکستگی استخوان، شکنجه یا شرایط استثنایی و بد اقتصادی با عنوان اینکه کمتر بخورید یا روزه بگیرید تا وضع اقتصاد بهتر شود و…
قدرتی که زمانی تنها سرکشان و مخالفان را به وادی مرگ میفرستاد حالا با تنِ یکیک شهروندانش کار دارد و آن را کنترل میکند و بر بدنها حکم میراند. اینجاست که ایستادن در مقابل قانون یا قدرت با تن برهنه، نمادی از به رخ کشیدن خشونت قدرت است.
به قول آگامبن قدرت دیگر با موجودات زنده سروکار دارد که سلطه بر آنها باید در سطح خود زندگی اعمال شود. آنجایی که قدرت برهنه تمام حاکمیت خود را بر تن نشان میدهد برای آگامبن اردوگاه کار اجباری و برای فوکو تیمارستان است. استثنایی که در آنها قدرت بیحدوحصر حاکمیت بر تن نمایان میشود استثنایی که بهواسطه آن میتوان کلیت قدرت را درک کرد.
بر این اساس ما شهروندان دولتشهر صاحبان تن خود نیستیم و تن محل کشمکش نیروهاست؛ تنی که بعد از مرگ و دفن نیز هنوز محل زورآزمایی قدرت است.
آنتیگونه وقتی با کروئن به مخالفت برخاست دفن کردن مردگان را بخشی از آئین پیشینیان میدانست و برای دفن برادر مبارزه کرد. تن برادرش محل جنگ نیروها و کشمکش شد.
این حس مالکیت بر تن را در رابطه زن و مرد هم مثل جنگ قدرت مردانگی بر تن زن میبینیم. برنارد مالارد در داستانی دارد به نام قبر گمشده؛ مردی پس از سالها به یاد زن مردهاش میافتد و به قبرستان میرود تا بر مزارش بنشیند. اما مسئولین قبرستان میگویند چنین مردهای اینجا نداریم. او بعد از پیگیریهای متناوب متوجه میشود که معشوق همسر سابقش بعد از مدتی با حکم قاضی تن زن را متعلق به خود دانسته و آن را از این قبرستان بهجای دیگری برده است. مرد از آن به بعد خود را مردی زن مرده یا بیوه نمیداند چراکه دیگر مالکیتی بر تن زن ندارد و او از آن دیگری است.
چه تیمارستان، چه اردوگاه کار اجباری، چه تن زنانه همه محلی است برای بروز و نشان قدرت و خشونت، و قلمرو حاکمیتی که نهتنها تا زنده است تن را از آن خود میداند بلکه جسد ما، نوع مردن، تدفین و زندگی بعدیمان هم قلمرو حکومت اوست.