درسبک هندی با بوطیقای غیاب روبرو میشویم: هر نوع حضور متعالی، هر نوع معنای متعالی عرفانی ازدسترفته است؛ شعر هندی عرصۀ انتشار دائمی غیاب است، غیابی که انگار مانند حلقههای گرداب بیمحابا میگردد و ما را از تصویری به تصویری دیگر، از معمایی به معمایی دیگر، از سطری به سطری دیگر و از دالی به دال دیگر پرتاب میکند، بیآنکه بتوان رد حضوری عرفانی را در آن جست تا بتوان در آن پناه گرفت، بیآنکه بتوان در این انتشار دائمی معنا جای پای سفتی در تمامیت شعر یافت. شاید بتوان گفت این ماشین مکانیکی تولید غیاب بر مدرن بودن سبک هندی صحه میگذارد.
{متن کامل در فایل پیدیاف بالا}
«سبک هندی سبک افراط است».
محمدرضا کرمی، استعاره در غزل بیدل
در مواجهه با سبک هندی، همۀ ما به برخورد تحقیرآمیز بیشتر منتقدان سنتی و غیر سنتی و دانشگاهیان عادت کردهایم، از سنتیترها مثل شفیعی کدکنی گرفته تا مدرنترهایی چون ضیاء موحد؛ این تحقیر معمولاً ذیل عناوینی چون «مضمونسازی صرف و مکانیکی»، «انتزاع یا تجرید افراطی»، «ابهام و غموض»، «نازککاری»، «ریزهکاری» و «بیتهای رنگین و اغراقآمیز»، «بیاعتنایی به موازین طبیعی زبان فارسی»، «باریکاندیشیهای افراطی»، «ابداع معانی غریب»، «تصویرسازی نابجا و تزاحم صور خیال» و غیره مطرح میشده است تا بدان حد که هر وقت منتقدی میخواسته شاعری را حقیر شمارد معمولاً بدین نکته اشاره میکرده که شعرش چیزی جز مضمونسازی مکانیکی و نازککاری به سبک هندی نیست ؛ حتی منتقدی گفته است زبان دشوار بیدل باعث «توهم پیچیدگی اندیشه» در شعر میشود، درحالیکه شعر او عاری از «عمق» اندیشه است. ضیاء موحد بهصراحت سبک هندی را «بنبست» میداند و تا بدان جا پیش میرود که شعر دوران بازگشت را «تنها راه نجات» از زیادهرویهای سبک هندی میداند ؛ حقوقی نیز با موحد در این زمینه همداستان است؛ او نیز سبک هندی و افراط و زیادهرویهای آن را «خطری» میداند که نشان میدهد بازگشتِ شاعران قرن دوازدهم به شیوۀ خراسانی و عراقی تنها راه نجات و امری «ناگزیر» بوده است:
«و نیز از همین روست که نویسندۀ این سطور بازگشت به شیوۀ خراسانی و عراقی را در قرن دوازدهم، امری ناگزیر میداند. چه، شیوۀ هندی در مسیری افتاده بود که دیگر رو به لغز صرف و معمای محض داشت. بازگشتیانی که این خطر- خطر زبان فارسی- را احساس میکردند و به عیان میدیدند که زلالی زبان در نهتوی ترکیبات پیچیده و مغلق، بهتدریج رو به کدورت و تاری میرود و جز اینکه آن را در مسیری روشن و سالم انداخت چارهای نیست »
به عبارات تحقیرآمیزی که در بالا آوردیم میتوانید «لغز صرف» و «معمای محض»، «کدورت و تاری» را نیز اضافه کنید. زیادهرویهای سبک هندی به بیان حقوقی خطری برای زبان فارسی بوده است؛ راه نجات بازگشت به زبانی «ساده»، «روشن»، «سالم»، «طبیعی» و غیره و غیره است. همین ترجیح زبان ساده، روشن، سالم و طبیعی در برابر مغلقگویی و ابهام و غموض و انتزاع (به قول کدکنی «تجرید در تجرید») سبک هندی است که باعث میشود حقوقی و موحد سعدی را در برابر این سبک علم کنند. جالب آنکه کدکنی هم زیادهرویهای سبک هندی بهخصوص بیدل را «درس عبرتی برای جوانان » میداند. خطری برای زبان فارسی؟ درس عبرتی برای جوانان؟ لغز محض؟ مضمونسازی مکانیکی؟ این واکنشهای اغراقآمیز به سبک هندی را چگونه میتوان فهمید؟