ابراهیم توفیق و همکارانش کتاب «نامیدن تعلیق» را در سال ۱۳۹۸ و با طرح این پرسش منتشر کردند: چگونه میتوان تاریخ انتقادی را غیرشرقشناسانه نوشت؟ مؤلفان اثر خاطرنشان کردند که تاریخ آنها را انتخاب کرده است، نه بالعکس: تاریخْ بیشتر مسئلهای وجودی است تا شناختی و فردی را که در جستجوی معنای «اکنون» باشد رها نمیکند. مورخان و جامعهشناسان نام وضعیت حاضر را «لحظه گذار» گذاشتهاند، دقیقهای برزخی که در آن میان «سنت و مدرنیته» گیر افتادهایم، نه این هستیم نه آن. در این لحظه منفی شناخت ایجابی از وضعیت صورت نمیبندد. به ما میگویند: تو مدرن/غربی نیستی! تفاوتِ وضعیتْ درون ماندگار نیست و همواره با چیزی دیگر (سنتی/مدرن) توضیح داده میشود، درحالیکه همین «ایدئولوژیهای جامعهشناسانه» با کاوش منحصربهفردشان در بایگانی سرنوشت یکه و خاصی را برایمان رقم زدهاند و تاریخنگاری انتقادی جز از طریق مواجهه با این ایدئولوژیها غیرممکن است.
نویسندگان کتاب در ادامه دست به خوانش آثار متفکران ایرانی و خارجی این رشته میزنند تا «محلهای نزاع» را نشان دهند و جایگاه و فضایی را ترسیم کنند که به آنها «امکان سخنگفتن» میدهد. نکتهٔ جالبتوجه این است که هیچ بخش مجزایی به میشل فوکو اختصاص داده نشده است، درحالیکه برخی اصطلاحات مندرج در کتاب با نام او گره خوردهاند. یکی از این اصطلاحات «تبارشناسی» است که به نظر آرش حیدری، دکترای جامعهشناسی و استاد دانشگاه، پاشنهٔ آشیل تحلیلهای نویسندگان اثر محسوب میشود و آنها تحت تأثیر پسااستعمارگرایان به فوکوی دیرینهشناس نظر دارند، نه فوکوی تبارشناس. درنتیجه به این نکته توجه نمیکنند که مقولات در تبارشناسی از میدان منازعهای که هماینک به تسخیر نیروها درآمده است جدا نیستند. پروبلماتیک کتاب نظام دانش است و به همین دلیل نمیتواند لحظهٔ اکنون را مسئلهدار کند و به جنگ سرمایهداری و بنیادگرایی برود.
هادی آقاجانزاده، پژوهشگر مطالعات فرهنگی که در این گفتوگو حضور دارد، معتقد است آرای فوکو در دورهای پای به ایران گذاشت که غلبه با مطالعات متنمحوری بود که عمدتاً به مسئلهٔ بازنمایی توجه نشان میدادند. به همین دلیل آنها بر فوکویی تأکید داشتند که فوکوی دیرینهشناس بود. نویسندگان «نامیدن تعلیق» در این فضا نفس کشیدهاند، با چنین خوانشهایی از فوکو درافتادهاند و به جنگ نظام دانشی رفتهاند که امکان کنشگریهای خلاقانه را منتفی کرده است. بااینحال، یکی از نقدهایی که به ایشان وارد است اشاره نکردن به خطری است که در کمین پپژوهشگران علاقهمند به این پروژه نشسته: یکی گرفتن استعارههای فوکو با تفسیرهای او. همارز دانستن این دو عرصه را بر تاریخنگاری انتقادی تنگ خواهد کرد و آن را به سمت تطبیق مصالح کار (دادهها و …) با نظریهها و روشهای تحقیقاتی از پیشتعیینشده سوق خواهد داد.