گفتوگوی کشیش و مرد محتضر
اعترافِ دمِمرگ (deathbed confession)، که جایی بین «exomologesis» و «exagoreusis» قرار میگیرد، نه نمایشی تمامکمال است، چراکه مخاطبی جز کشیش و اطرافیان محتضر ندارد، و نه تفتیش عقاید است، چراکه اندیشههای کسی که تا لحظاتی دیگر میمیرد و از پولیس خارج میشود فاقد ارزش نظارتی است؛ ازاینرو محتضر درجایی استثنایی میایستد: مرز قانون یا دم مرگ. او تا لحظاتی دیگر میمیرد و اندیشههایش با او به گور خواهند رفت و از ویژگی خطرناکشان، که همان مسری بودن باشد ساقط و فاقد علامت سیاسی خواهند شد؛ اما محتضر «دمِ» مرگ است و با اینکه مردنش حتمی است اما هنوز در پولیس و در قانون است و به همین خاطر است که میتواند قانون را تفتیش کند و به چالش بکشد.