شخصیت ویرانگر
شخصیت ویرانگر هماره سرخوشانه مشغول کار است. طبیعت است ک شتاب حرکت او را، لااقل غیرمستقیم، تعیین میکند، زیرا او باید جلوی طبیعت را بگیرد. در غیر این صورت، طبیعت خود ویرانی را بر عهده خواهد گرفت.
{…} کسی که به قفا مینگرد و زندگیاش را از نظر میگذراند چهبسا متوجه شود که کموبیش همۀ الزامات ژرفتری که در مسیر زندگیاش پذیرفته و تاب آورده از کسانی سرچشمه میگیرد که به اتفاق نظر همگان از خصایص «شخصیت ویرانگر» برخوردارند. او روزی از روی اتفاق به این واقعیت بر خواهد خورد، شاید بر حسب تصادف، و هر چه ضربهای که بر او وارد میشود سنگینتر باشد، بخت او برای به تصویر کشیدن شخصیت ویرانگر نیز بیشتر خواهد بود.
شخصیت ویرانگر هماره سرخوشانه مشغول کار است. طبیعت است ک شتاب حرکت او را، لااقل غیرمستقیم، تعیین میکند، زیرا او باید جلوی طبیعت را بگیرد. در غیر این صورت، طبیعت خود ویرانی را بر عهده خواهد گرفت.
ادوارد فوکس (۱۹۴۰-۱۸۷۰)، نویسنده، مجموعهدار و منتقد فرهنگ، در سال ۱۸۸۶ به حزب سوسیالدموکراسی پیوست و به خاطر فعالیت سیاسی در ۱۸۸۸ تا ۱۸۸۹ زندانی شد. پیش از آنکه به پاریس مهاجرت کند، از سال ۱۹۰۰ تا ۱۹۳۳ در برلین زندگی کرد. دوست مهرینگ و مجری و وصی ادبی او…
والتر بنیامین، ترجمه حسام حسین زاده؛روزی عاشقی که رهاشده بود به این فکر افتاد که زندگیاش را دقیقاً در همانجایی پایان دهد که بیش از همه از آن لذت برده بود، و بنابراین، نزدیک رستوران، خود را از [بالای] صخره به درون درّه پرت کرد. این عاشقِ مبتکر، مقلّدانی یافت…
آنگونه که آینهها فضای باز و خیابانها را به درون کافه میآورند–این هم برمیگردد به درهمتنیدگی فضاها، به منظرهای که فلانور ناگزیر به سویش کشیده میشود. «در طی روز، اغلب هوشیار؛ شبها، هنگام درخشش چراغهای گازی، سرزندهتر. هنرِ توهّمِ کورکننده اینجا به اوج اعتلای خود رسیده است. پیشپاافتادهترین میکده…